برچسب:, :: :: نويسنده : AMY
یه روز ؛ یه پیرمرد نامه ای به پسرش که زندان بود نوشت ... پسرم ؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم ! چون تو نیستی ! و من هم توانش رو ندارم !! پسر ؛ در جواب نامه پدرش نوشت : پدر ؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن ! چون من پولهایی که دزدیم را آنجا دفن کردم !! پلیس ها ؛ که نامه پسر رو خونده بودند ؛ تمام زمین را کندند !!! اما چیزی پیدا نکردند ... پسر ؛ نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت : پدر ؛ این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم .... زمینت آماده است ... نظرات شما عزیزان:
عالیییییییییییییی بود.مرسی!
هی رفیق! بدون "چتر" کنار من قدم نزن…! خیس دلتنگی هایم میشوی!! دنیای من… ابری تر از آن است که فکرش را میکنی…
چرا دیگه سر نمیزنی؟
دوسیت ندالم ببخشید سلام یادم رفت سلاااااااااااااااااااااااام خوبی؟ سلامتی؟ Salam:) bebakhsh aji saram sholughe^_^
سلام وب عالی داری اگه دوس داشتی ب وب من هم بیا!!!!!!!!!!!!!!!
چه جالب
راستی اپم بیا
|